|
دوش به غار، غار به دوش
بعضی ادم ها از غار مبعوث می شوند..
من یک غار روی دوشم دارم..
ارتفاع غار من به اندازه دوش من است..
من شب ها و روزهای زیادی را توی غار بوده ام..
اما می دانم برای بعثت نباید غارنشین شد..لاجرم غار به دوش شدم..
|
|
||
|
برنامه های زندگی من : باید حالم خوب شه باید وزنم کم شه باید بذاری تلاشش رو بکنه حمزه باید بهش فرصت بدی وبذاری حالت رو خوب کنه نقاط قوتش رو ببین توقعت رو ازش کم کن. تا ازش لذت ببری زندگیت رو با قوت پیش ببر برای خودت یه شادمانی هایی رو در نظر بگیر مثلا؟؟ ؟؟ نمی دونم همون کلاس ورزشی و رفتن به شیراز پول هات رو جمع کن و به کارهای انسان دوستانه بپرداز... یه وقتی رو تو هفته کار خوب انجام بده.. واسه ادم ها وقت بذار.. و واسه خودت.. شور زدن هات رو کم کن.. بی خیال باش و اهداف زندگیت رو دنبال کن.. به روز دفاع پایان نامه فکر کن .. و به این فکر کن که حمزه جه کمک هایی می تونه بهت بکنه همون قدر ازش کمک بگیر ولی روش حساب نکن سعی کن واسه روحیه خودت تلاش کنی و وقت بذاری.. بهتره جلسه مساوره ای چیزی هم بری.. ولی از همه چیز بهتر.. کاردرمانیه!! خیلی از دردها بابت بی کار بودن فکره.. خیلی هاش بابت نخوندن چیزهای خوب.. بهتره هم بری شیراز و روی کار و بارت متمرکز بشی فردا روز خوبیه انشالله :) پی نوشت : از توصیه های خودم به خودم :) پ ن 2 : من ادم بی کاری نیستم ولی فرق است بین ادم هایی که کار می کنند و کسانی که برای خدا کار می کنند! کسانی که برای خدا کار می کنند به گمان من حواسشان به خودشان و دلشان هست! پ ن 3 : دیروز بعد مدتها تو اینه دقیق خودم رو دیدم! باورم نمیشه این همه اضافه وزن! باورم نمیشه این همه خودم رو ندیدن! عجیبه.... پ ن 4 : زندگی سخته :) ولی من یه مبارزم ..
موضوع مطلب :
یا محول الحال و الاحوال یکی هست که میبینه.. ممنون که هستی.. ممنون که کمکم هستی.. ممنون که همیشه خواهی بود... می دونی که چقدر خرابتم.. اگه نبودی اگه لطفت نبود.. خدایا ممنونم که تو گریه ها دست می کشی رو سرم.. ممنون که هوای دل بچه کوچولوها رو داری.. روی سرم دست می کشی.. من گریه ها رو به خاطر دستای تو دوست دارم.. می دونم تو وقتی داری اصلاحم می کنی خوب اصلاح گری هستی.. و می دون که عین بچه ها بغض کردم .. ولی دلم قرصه که تو کارتو بلدی.. همتم اینه زندگیمو درست کنم.. می دونی اصل اصلش دلم واسه تو تنگ شده.. خیلی.. موضوع مطلب : ....... بده که ادم تو روزای شادش غمگینه ؟ بده که یکی هست که دوستت داره ولی نمی تونه حالت رو خوب کنه ؟ حمزه دوستم داره ولی نمی تونه حالم رو خوب کنه.. بدی من اینه که همه ی زندگیم تو صورتمه.. که همه چیز رو از صورتم می فهمه.. و بده که حالت بد باشه و همه بفهمن و نتونن خوبت کنن... خدایا من تو رو دوست دارم گاهی با خودم می گم خوب حمزه رو به خاطر خدا دوست داشته باش.. می دونی سخته.. بوده روزهایی که دوستش داشتم.. هنوزم دارم .. ولی خیلی وقتا از رفتاراش بدم میاد.. از بی خیالی های خودش و خانوادش بدم میاد.. بدم میاد که یه کارایی رو نمی کنن یا دیر می کنن.. بدم میاد که تا بیاد مراقب من باشه من هزار بار ازون جلوترم.. ادمای خوبی اند ولی شیوه زندگی خیلی ریلکسی دارن... یه زجر مداومی رو دارم تجربه می کنم.. که امیدوارم بتونم یه تغییر حاصل کنم.. یعنی باید نقش بازی کنم.. باهاش ادامه بدم و همه قلبم رو بهش ندم؟ شاید درستش هم همینه.. یاد حرفای پدرم می افتم... می تونی باهاش زندگی کنی اما همیشه عمرت باید زجر بکشی.. و من همیشه دارم زجر می کشم... خدایا ناشکر نبوده و نیستم.. من اصلا می دونم همش تقصیر خودمه.. ولی خدایا دوست داشتم و دارم بنده ی خوبی باشم.. خواهش می کنم کمکم کن.. احساس بدبختی دارم.. خدایا دارم زجر می کشم... موضوع مطلب : از انتخاب همسرم پشیمانم.. قبل از انکه زیر یک سقف برویم جا زده ام.. و جمله شازده کوچولو روی مخم است : تو نسبت به انچه اهلی کرده ای مسئولی.. اما شازده جان ! ... خیلی تنهام.. خدایا غیر تو کسی را ندارم.. موضوع مطلب : |
درباره وبلاگ
 می دانم که دوشم به رگ گردنم نزدیک است!
آخرین مطالب
پیوندها
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 2 کل بازدیدها: 15086  |
||
 |
|||
